براستي اگر ۲۰ سال در يوش نشستن ارمغان شعر نيمايي و ۴۰ سال فيش نوشتن در زير زمين ارمغانش لغت نامه و ۳۰ سال مرارت و رنج با ارمغان شاهنامه بين ما مورد غفلت واقع شود آیا میتوان برای پاسداشت فرهنگ کشور پاسخی درخور و امید آفرین به نسل جوان ارایه داد !

این تصویر دارای صفت خالی alt است؛ نام پروندهٔ آن sobhani.jpg است

هر ملتي را همچون هر فردي شناسنامه ايي مورد نیاز است و شاهنامه شناسنامه ملت ايران و سند مالكيت ايرانيان است

فردوسي با سرودن شاهنامه مجد و افتخارات فراموش شده ایرانیان را در خاطر فرزندان اين مرز و بوم زنده كرد و تاريخ پر از غرور ملي را كه يگانه ضامن بقا و حيات یک ملت مي تواند باشد را ايجاد كرد

 در شاهنامه دين هست ـ تعليم هست ـ فلسفه هست ـ دستور لغت ـ مروت ـ شرف ـ حماسه ـ غيرت ـ غرور ملي ـ اعتدال ـ محبت ـ تعليم و … هست و اين سند افتخار در حقيقت سند مالكيت و سند ريشه داشتن اجداد ماو امکانی سترگ برای علقه طوايف ايراني است

از همین رو معتقدم شاهنامه فردوسي نيازمند باز خواني و درك جديد است شناخت شاهنامه بعنوان يكي از شاهكار هاي اصلي و بنيادين ادب پارسي برای همه فارسی زبانان ضرورتي مهم   واجتناب ناپذير است از همين رو شناخت شخصيتها ، انطباق آنها و درك جديد از ميراث هاي كهن زبان و ادب پارسي در ايجاد روحية مشترك و جمعي نسل معاصر ما مي تواند در جهت ارتقاء آگاهي فرزندان این مرز و بوم مثمر ثمرواقع گردد شاهنامه در حقیقت بخش عظيمی از فرهنگ ما را تشکيل می دهد و تا هنگام خلق ، يعنی دهه اول قرن پنجم هجری مبتنی و متضمن باورها ، اعتقادات ، ارزش ها ، بايدها و نبايدها و کليه اموری بوده که انسان در گستره حيات با آن سر و کار دارد

براستي اگر ۲۰ سال در يوش نشستن ارمغان شعر نيمايي و ۴۰ سال فيش نوشتن در زير زمين ارمغانش لغت نامه و ۳۰ سال مرارت و رنج با ارمغان شاهنامه بين ما مورد غفلت واقع شود آیا میتوان برای پاسداشت فرهنگ کشور پاسخی درخور و امید آفرین به نسل جوان ارایه داد !!!!

شاهنامه پر مايه ترين دفتر شعر است كه از عهد سامانيان و غزنويان باز مانده است و مهمترين سند ارزش و عظمت زبان فارسي است خزانه لغت و گنجينه فصاحت زبان فارسي . اگر ایلياد كهن ترين حماسه يونان قديم محسوب مي شود كه در يكي از موضوع ها ي آن جنگ تروا ، كه توصيف اين حماسه بر گردعشق دور مي زند است اما در شاهنامه سخن از كشمكش هاي ديرين ملتي است كه از مليت و استقلال خود دفاع مي كنند انعكاسي سحر انگيز سوابق تاريخي ـ بيان گويا و روح انگيز درک مليت و غرور ملي و كردار ها انسانی در قالب والايي ريخته مي شوند

و افراد آن در قالب كمال یافته ای تكميل مي كنند و از سد و بند حوادث گونا گون مي گذرند و به پايمردي عوامل مهم زندگي ساز و كمال بخش به كيفيت زندگي و تأثرات ذهني خود شكل مجسم و حال منظم مي دهند .

در بیان غفلت ما از مفاخر همین نکته بس که تعداد کسانی که یک دور کل شاهنامه را خوانده باشند در کشور انگشت شمارند و اين نکته مایه تاسف است که  بگوییم پیرامون شاهنامه غربی ها بيشتر از تحقیق و کار می کنند ، مقاله می نويسند ، کتاب چاپ می کنند …

در روسيه بيش از ۵۰ مؤسسه ايرانشناسي در حال تحقيق است!  اپراي فردوسي شامل زندگي فردوسي را شاعر آلماني به رشته تحرير در مي آورد و والتر آهنگ  آن رامي سازد ـ بهترين و مهمترين شاهنامه ها را فرنگي ها چاپ مي كنند و در كشور ماايران با آن همه غرورملی چند مؤسسه فردوسي شناسي نيست ـ تکریم  واقعی فردوسی فراموش شده ـ ساخت فيلم شاهنامه از ديدگاه فيلم سازان بودجه ميلياردي مي خواهد كه جز از دست رستم كاري از دست هيچ كس بر نمي آيد از اساتيد دانشگاه كساني كه يك دور ابيات شاهنامه را با تامل يك دقيقه در هر بيت خوانده باشند تعدادشان از انگشتان دست تجاوز نمي كند .

زال ـ رودابه ـ سياوش ـ كيكاووس جهاني خود گرا و مردم سالار و تصوير عاشقانه ای را در شاهنامه هويدا مي كنند كه در آن پاكي گوهر ناب و حلقه گمگشته نه عصر فردوسي كه عصر حاضر هست از ايلياد و اديسه ـ را مايا نا ـ مها بها تاي هند فيلم ساخته شده است اما شاهنامه ما  همراه  با همه افسانه ها ی درخشانش  خفته در طاقچه فراموشی است!!!

براستي اگر ۲۰ سال در يوش نشستن ارمغان شعر نيمايي و ۴۰ سال فيش نوشتن در زير زمين ارمغانش لغت نامه و ۳۰ سال مرارت و رنج با ارمغان شاهنامه بين ما مورد غفلت واقع شود آیا میتوان برای پاسداشت فرهنگ کشور پاسخی درخور و امید آفرین به نسل جوان ارایه داد !

چرا هنوز صداي پهلوانان شاهنامه به گوش نوجوانان و جوانان این مرز و بوم  گمنام است  و تصاوير ولو كاذب از اساطير ما در دنياي پر رنگ تصاوير وجود ندارند با وجود آنكه آهنگ پهلواني و مردان خفته در سطر سطر ابيات شاهنامه را مردم ما دوست دارند آنگونه كه دل به افسانه های سایر جهان می بندند  و به مدد نور و تصویر و افسون دنیای مجازی قلبها را میرباید و با ستارگان كم فروغشان در سپهر دل ربایی میدرخشند !! . قهوه خانه ها به كلوپ و باشگاه تبديل شده و نقالان هر كدام در گوشه اي خزيده اند تنها مأمن و بلند گوي شاهنامه را از دست داده ايم و از بركت نا رفيقان به بازار بي رونق سينماي حرفه اي رو آورده ايم  و فردوسی گمنام در شهر فرنگ سینماهابسر میبرد!

 براستي آيا كسي مي تواند رويدادي سوزناكتر از مرگ سهراب به دست رستم تصور كند و اين درام بزرگ خود به غمنامه اي زنده پايان مي يابد . اگر به قول اسپنر اساطير يادي از حوادث تاريخي اند پس چرا ما از اين همه آگاهي غافليم . مگر شاهنامه سرگذشت زندگي انسان و آيينه انديشه و كردار ما نيست . گمان مي كنم كه در هيچ يك از حماسه هاي بزرگ  جهاني ـ تصويري روشن تر و دل ربا تر از اين از انسان كامل نقش نكرده باشند كه حتي مولوي نيز وقتي از همراهان سست عناصر گله مي كند دو نفر را آرزو مي كند در زمين باشد . شير خدا و رستم دستان:          زين همراهان سست عناصردلم گرفت         شير خدا و رستم و دستانم آرزوست

اگر گفته اند ملت بزرگ ملتي است كه تاريخي بزرگ داشته باشد باید براین نکته تاکید کنم که  شاهنامه تاريخ ملت ماست و به قول عزيزي :درباره آن چه باعظمت است يا بايد خاموش ماند يا باید با بزرگواري از آن سخن گفت….که به نظر میرسد ما و همه دست اندرکاران فرهنگی خاموشی را برگزیده اند ….

  • نویسنده : سبحانی